در همین دوران آثار و ردپاهایی از گویشها و زبانهای لری، کردی، عربی و ترکی با لهجه مختلف در گویش همدانی بازتاب یافته به نحوی که براین مبنا گویش همدانی را می توان حد وسط یا میان گاه گویشهای غرب، مرکز، شمال غربی و جنوب غربی فلات ایران دانست.
به گفته زبان شناسان، ایرانیان باستان به پنج زبان دری، خوزی، سریانی، پارسی و پهلوی سخن می گفته اند که گویش همدانی به دلیل قدمت تاریخی آن به عنوان یادگاری زنده بر زبان اندک شماری از مردم همدان جاری است.
لهجه همدانی از اصل و تبار مادی است که به مرور زمان تحت تأثیر فارسی معیار قرار گرفته و امروزه یکی از لهجههای فارسی را تشکیل میدهد.
این لهجه میراث گران بهایی است که از زبانهای کهن ایرانی به یادگار مانده است و کاربرد واژههای کهن در این لهجه بیانگر این موضوع است.
دوره زوال گویشها و لهجه های محلی فرا رسیده است
گروهی از صاحب نظران معتقدند: امروز به نوعی دوره زوال گویشها و لهجه های محلی فرا رسیده است و این میراث فرهنگی ارزشمند در سراسر کشور راه زوال و نابودی را می پیماید.
یکی از آگاهان در زمینه زبانها و گویشهای محلی در گفتگو با خبرنگار مهر در همدان گفت: موضوع مرگ گویشها و لهجه ها بحثی کاملا علمی و پذیرفته شده است، به طوری که بسیاری از زبان شناسان برجسته دنیا معتقدند در طول سال با مرگ بسیاری از لهجه ها و زبانهای بومی در جهان مواجه هستند.
فرهنگ جهانی جایگزین فرهنگهای بومی می شود
محمد آتشی افزود: زبان شناسان معتقدند در کشورهای شرق آسیا مرگ لهجه ها و گویشها بیشتر است به طوری که فرهنگ جهانی به راحتی جایگزین فرهنگهای بومی شده و آنها را تهی می کند و به مرگ آنها می انجامد.
وی در خصوص ریشه پیدایش گویشها و زبانهای محلی گفت: جغرافیای خاص هر منطقه و سبک زندگی ساکنان مناطق مختلف موجب خلق واژه های بسیاری می شود که متناسب با محیط طبیعی، سبک زندگی و ابزارها و وسایل مورد نیاز مناطق مختلف است.
آتشی با اشاره به دلایل زوال گویشهای محلی گفت: از آنجایی که باید زبان و فرهنگ مشترک بر جهان حاکم باشد این امر باعث زوال زبانها و گویش های محلی است.
سرچشمه های گویشی زبان رسمی کشور در حال خشک شدن است
وی افزود: در کشور ما نیز توجه بیش از حد به زبان رسمی کشور و نادیده گرفتن گویش ها و لهجه های محلی موجب شده زبان رسمی کشور تاحدی به یک زبان خشک تبدیل شود و سرچشمه های گویشی پیرامون آن خشک شود.
وی گفت: این امر در نهایت به زبان رسمی هم آسیب می رساند چرا که گویشها برای زبان رسمی، حکم سرچشمه های کوچک برای رودهای بزرگ را دارد.
آتشی با بیان اینکه تاریخ ادبیات فارسی بیانگر آن است که اواخر قرن ششم تا هشتم و نهم دوره ای برای اعتلای ویژه زبان و ادب فارسی بوده، افزود: مهمترین مولفه آن این است که در آن زمان گویشها و لهجه های متعددی در اقصی نقاط ایران رواج داشته به گونه ای که واژه ها و تعابیر و ضرب المثل هایشان به شکلی وارد زبان فارسی شده و باعث غنای این زبان شده است.
رسانه های دیداری و شنیداری ضامن بقای گویشهای محلی هستند
وی گفت: در خصوص حفظ و بقای گویشهای محلی رسانه های دیداری و شنیداری بیشترین وظیفه را برعهده دارند.
وی گفت: در سالهای گذشته متاسفانه برنامه های صدا و سیما به گونه ای بود که شاید ناآگاهانه و غیرمستقیم موجب تخریب زبان های محلی می شد و حتی در بعضی برنامه ها این گویش ها به سخره گرفته می شد اما این جهت گیری به کلی تغییر کرده است.
یکی از کارشناسان مسائل فرهنگی در استان همدان نیز در این خصوص گفت: گویشها از نظر مردم شناسی و جامعه شناسی نمایانگر یک هویت اند و ملتی که با هویت و گذشته خود بیگانه باشد براحتی مورد آسیب قرار می گیرد.
یاشار توسلی گویشها را شناسنامه هویتی دانست و گفت: واژه ها، ضرب المثل ها، قصه ها، آواهای محلی، افسانه ها و بازی ها همه به عنوان بخشی از هویت ما در معرض تهدید هستند.
وی افزود: امروز تکلم به گویشهای محلی در استان همدان کمرنگ شده و با ادامه این روند تا 50 سال آینده اثری هرچند کمرنگ از این گویشها باقی نمی ماند.
توسلی با اشاره به راهکارهایی در این خصوص گفت: صدا و سیما، ادارات فرهنگی، دانشگاه ها باید در حوزه خود در این زمینه کار کنند.
باید با کودکان به زبان محلی صحبت کرد
وی گفت: باید با کودکان در کنار زبان رسمی به زبان محلی نیز صحبت شود تا گویشهای محلی فراموش نشود.
یکی از فعالان عرصه شعر و هنر همدان نیز با بیان اینکه متاسفانه گروهی به اشتباه گویش مردم همدان را که خود شکلی از زبان فارسی کهن و زبان پادشاهان سلسله ماد و مردم غرب و مرکز ایران بوده و در دوران مختلف تحولات زبانی را پذیرفته است، تنها یک لهجه می دانند و از آن به عنوان لهجه ی همدانی یاد می کنند، گفت: لهجه زیر مجموعه ای از یک گویش است.
محسن عبدالهی با بیان اینکه تمامی زبان ها و گویشهایی که امروزه در گستره ایران فرهنگی بزرگ تکلم می شود برگرفته از زبان پهلوی است، افزود: داستان ها، کنایه ها و ضرب المثل هایی که در اذهان یک قوم رسوب کرده است بیانگر گوشه ای از فرهنگ مردم آن مرز و بوم است.
وی ادامه داد: در این میان شعر به عنوان زبان گویای جامعه همواره مورد توجه بوده به نوعی که اگر در بردارنده ظرفیتها و زیباییهای قابل پسند اذهان و مخاطبان باشد و بتوانند القاء کننده یک حس مشترک شود شعری ماندگار خواهد بود.
سرودن شعر به گویش همدانی در حفظ این زبان موثر است
این فعال عرصه شعر و هنر با بیان اینکه برای بیان فرهنگ هر قوم باید از زبان همان قوم استفاده شود، ادامه داد: سرودن شعر به گویش همدانی ضمن اینکه می تواند برآوردنده نیازهای روحی و روانی مردم همدان باشد در حفظ و اشاعه این زبان نیز موثر خواهد بود به شرط آن که سراینده با فرهنگ مردم همدان آشنا بوده و آن را حس کرده باشد.
یکی از تاریخ نگاران استان همدان نیز در کتاب تاریخ همدان با بیان اینکه یکی از مهمترین ویژگیهای آواشناسی لهجه همدان، ابتدا به کسر کردن هنگام تلفظ واژهها و تغییرات حاصل از آن است، یادآور شده در گویش مردم همدان گاهی یک واژه جانشین یک جمله کوتاه می شود.
پرویز اذکایی با اشاره به اینکه برای بیان هر فرهنگ باید زبان و گویش مختص به آن قوم و نژاد را به کار رود، اظهار داشت: زبان جزیی از فرهنگ است و زبان مردم همدان یک گویش است.
اذکایی چنین نگاشته که گویش همدانی برگرفته از فارسی پهلوی و یکی از اصیل ترین نمونه های بازمانده از گویش های گذشته ایران زمین است که به عنوان یکی از زیرمجموعه های زبان پارسی باستان در دوران هخامنشی و فارسی میانه در دوران اشکانی و ساسانی به عنوان ابزار ارتباطی مردم این منطقه از این تاریخ پر تحول، اثر گرفته است.
پرویز اذکایی همچنین در کتاب همدان نامه خود، حدود مادستان را این گونه عنوان کرده که ماد بزرگ از حدود ری و قزوین تا اصفهان و از آنجا تا کرمانشاه و از ماسبذان تا حدود زنجان و ماه نشان است که امروز شامل آذربایجان، کردستان، لرستان، کرمانشاه و همدان می باشد.
وی همدان را میانگاه زبان فهلوی دانسته و آورده است: میان گاه طیف زبانی فهلوی همانا مرکز ایالت ماد، یا به قول طوسی سلمانی بلاد فهله یا قهستان همدان است و این شهر به مثابه چهارراه بزرگ غرب ایران زمین و نقش معدل بین لهجه ها را ایفا می کند.
این زبان شناس، گویشهای فهلوی را به چهار گروه تقسیم کرده که از جمله آنها گویشهای فهلوی، آذری فهلوی است که شامل شاخه شمال مادی میانه است.
دومین گویش، رازی یا راجی است که در مناطقی همچون ری رواج داشته و حتی اشعاری باباطاهر را به این گویش منسوب می کنند.
اما در خصوص عوامل تاثیر گذار بر گویش همدانی چند نکته با اهمیت است و آن اینکه از سدههای پنجم و ششم و دوران تسلط ترکان بر برخی ولایات ایران واژههایی از زبان ترکی در گویش شهری و روستایی همدان وارد شده به طوری که باید گفت زبان روستانشینان این منطقه غالبا ترکی است.
از سوی دیگر وجود و رسوخ عنصر یهودی نیز در گویش و لهجه همدانی مشاهده می شود و پس از حمله اعراب نیز برخی از واژه های عربی وارد گویش همدانی شده است.
با این تفاسیر پرواضح است که باید برای ماندگاری گویشهای اصیل در کشور تلاش شود و در این وادی توجه به گویش همدانی که ریشه در سالهای بسیار دور دارد از اهمیتی دو چندان برخوردار است که تحقق آن نیازمند یاری کردن تمامی دستگاه های متولی است
زین حسن تا آن حسن صد گز رسنداستان: غالبا اتفاق می افتد كه از دو ثروتمند كه هر دو صاحب مال و مكنت فراوان هستند یكی در خست و امساك حتی به جان خویش و عائله اش رحم نمی كند و بالمال جان بر سر تحصیل مال و ثروت می دهد ولی دیگری را چنان جود و سخایی است كه به قول استاد دكتر عبدالحسین زرین كوب :«حاتم طایی را به چیزی نمی گیرد و اگر تشنه ای را دریایی و ذره ای را خورشیدی بخشد این همه در چشم... ادامه مطلب |
زد كه زد خوب كرد كه زدداستان: هروقت روستایی ساده دلی بنشیند و «خیال پلو» بپزد و آرزوهای دور و دراز ببافد حاضران این مثل را می زنند. می گویند یك روز زنی كه شغلش ماست فروشی بود، ظرف ماستش را رو سرش گذاشته بود و برای فروختن به شهر می برد. در راه با خودش فكر كرد كه «ماست را می فروشم و از قیمت آن چند تا تخم مرغ میخرم. تخم مرغ ها را زیر مرغ همسایه میذارم تا جوجه بشه. جوجه ها كه...ادامه مطلب |
روی یخ گرد و خاك بلند نكنداستان: وقتی كسی بیخود و بی جهت بهانه بگیرد این مثل را می گویند.روزهای آخر زمستان بود و هنوز كوه ها برف داشت و یخبندان بود، چوپانی بز لاغر و لنگی را كه نمی توانست از كوره راه های یخ بسته كوه بگذرد در سر چفت (آغل) گذاشت تا حیوان در همان اطراف چفت و خانه بچرد. عصر كه می شد و چوپان گله را از صحرا و كوه می آورد این بز هم می رفت توی رمه و قاطی آنها می شد و... ادامه مطلب |
راز دل به زن مگو با نو كیسه معامله نكن با آدم كم عقل رفیق نشوداستان: پدری به پسرش وصیت كرد كه در عمرت این سه كار را نكن. بعد از این كه پدر از دنیا رفت پسر خواست بداند كه چرا پدرش به او چنین وصیتی كرده؟ پیش خودش گفت : «امتحان كنم ببینم پدرم درست گفته یا نه». هم زن گرفت، هم قرض كرد هم با آدم كم عقل دوست شد. روزی زن جوان از خانه بیرون رفت. مرد فوری رفت گوسفندی آورد و در خانه كشت و خون گوسفند را دور خانه ریخت و لاشه...ادامه مطلب |
راوی سنی استداستان: عبارت بالا اصولا از تعصب شیعیان در مورد ناقلان روایات اهل سنت و جماعت و یا به اصطلاح دیگر راویان سنی حكایت می كند كه رفته رفته صورت ضرب المثل پیدا كرده مجازا در رابطه با منقولات غیر واقع كه شنونده آن را باور نكند از باب شوخی و در لفافه ی طیب و مزاح می گوید : «راوی سنی است.» یعنی این گفته و روایت قابل اعتنا و اعتماد نیست و باید به دیده ی تأمل در... ادامه مطلب |
رفتم اصفهان برای كار آسان كپه گذاشتند به سرم گفتند ببر آسمانداستان: می گویند شخصی در كارهای كشاورزی به این و آن كمك می كرد و مزد می گرفت، شایع شده بود كه در اصفهان كار آسان و پر درآمد زیاد است. آن مرد كه از كار كردن در مزرعه این و آن خسته شده بود راه اصفهان را در پیش گرفت كه هم كار آسانی پیدا كند، هم پول و دارایی زیادی گیرش بیاد. موقعی كه به اصفهان رسید از یك نفر كار آسان و پر درآمد خواست. مرد اصفهانی او را به... ادامه مطلب |
نه می خواهم خدا گوساله را به همسایه ام بدهد و نه ماده گاو را به من.داستان: این مثل را برای مردم حسود می آورند و می گویند : «زنی همیشه به همسایه ها و دیگران حسودی می كرد و از این بابت خیلی هم عذاب می كشید، روزی به درگاه خداوند متعال نالید و از او یك ماده گاو درخواست كرد. همسایه ای كه شاهد تقاضای او بود، گفت : «چون تو خیلی حسودی، خدا به تو گاو نمی دهد، مگر از خدا بخواهی كه اول گوساله ای به همسایه ات بدهد و بعد ماده گاوی... ادامه مطلب |
نه از دل است نه از جان، از كتك است حسین جانداستان: این مثل را برای كسانی می گویند كه كاری را از روی ترس انجام می دهند و راضی به انجام دادن آن كار نیستند. می گویند در روز عاشورا چند نفر كلیمی را با زور و كتك وادار كردند كه در میان عزاداران حضرت حسین سینه بزنند. آنان از ترس اینكه مبادا كتك بخورند به سر و سینه می زدند و دم گرفته بودند : «نه از دله نه از جون، از كتكه حسین جون !» ... ادامه مطلب |
ميرزا ميرزا رفتنداستان: آهسته و با تانی راه رفتن یا غذا خوردن را اصطلاحا در دهات و روستاها «میرزا میرزا رفتن» و «میرزا میرزا خوردن» گویند كه پیداست به جهت وجود كلمه ی میرزا باید علت تسمیه و ریشه ی تاریخی داشته باشد. واژه ی میرزا خلاصه ی كلمه ی امیرزاده است كه تا چندی قبل به شاهزادگان و فرزندان امرا و حكام درجه ی اول ایران اطلاق می شد. این واژه اولین بار در عصر سربداران... ادامه مطلب |
می آیند و می روند و با كسی كاری ندارندداستان: عبارت بالا كه از جوان ترین و تازه ترین مثال های سائره می باشد در موارد رعایت اصول خونسردی و بی اعتنایی در برخورد با ناملایمات زندگی به كار می رود و اجمالا می خواهد بگوید سخت نگیر، خونسرد باش، این هم می گذرد و یا به قول شاعر معاصر، شادروان عباس فرات : هم موسم بهار طرب خیز بگذرد |
In no TIME...
فورا
TIME without number...
پی در پی
TIME alone will tell...
آینده معلوم میکند
When the TIME was ripe...
در وقت مناسب
A head of TIME...
زود تر از موقع مقرر
In the nick of the TIME...
در آخرین لحظات
Keep up with the TIME...
با زمان وفق دادن
If I make TIME...
اگر فرصت کنم
TIME hangs heavy...
زمان به کندی میگذرد
At odd TIMES...
وقت و بی وقت
Love and cough can not be hide
Love and light can not be hide
Love and cough and ignorance can not be hide
این مثل در بیان عدم امکان پنهان کردن عشق ئ مشک و دود و سرفه و جهل است .
فرانسویها می گویند : عشق و دود و سرفه را نمی توان پنهان کرد
مولانا می فرماید :
عشق ، بوی مشک دارد ، زان سبب رسوا بود
مشک را کی چاره باشد ، از چنین رسوا شدن
ایرانشاه می گوید :
نهانی نماند همی مشک و مهر
تهیدست را بد بود رنگ چهر
تمثیل :
آب چشمم راز دل یک یک به مردم باز گفت
عاشقی و مستی و دیوانگی نتوان نهفت
The way to a man's heart is thrugh his stomach
این یک مثل " اسپانیایی " است که می گوید : اگر میخواهی اختیار شوهرت را در دست بگیری اختیار شکمش را در دست بگیر !
برای رخنه و نفوذ به قلب مردها باید از طریق شکم وارد شد !
جان دهد بنده ، چو نانش دهی !!
The first breath is the begining of death
منظور از این سخن این است که اولین لحظه های زندگی افراد یعنی تولد ، سرآغاز فرایند مرگ و نیستی است
تمثیل :
سرانجام این زیستن مردنست
که بشکفتن آغاز پژمردن است
A good name is sooner lost than won
- کسب شهرت و افتخار به مراتب سختر از ، از دست دادن آن است .
- نام خوب و شهرت و افتخار چون کوه است که بالا رفتن از آن بسیار مشکل ولی فرود آمدن از آن بس آسان است
-سعدی می فرماید :
بسا نام نیکوی پنجاه سال
که یک کار زشتش کند پایمال
Birth is like a DOT,Life is like a LINE,Love is like a TRIANGAL..but Frndship is like a CIRCLE,bcz CIRCLE don't have an END..
پرنده مانند نقظه ایست،زندگی همچون خطیست،عشق همچون مثلثیست،اما دوستی به دایره ای میماند،زیرا دایره را پایانی نیست
.........................
In my life I learned how 2 love, 2 smile, 2 B happy, 2 B strong,
2 work hard, 2 B honest, 2 B faithful, 2 forgive. But I couldn't learn how 2 forget U...
در زندگی آموختم چکونه دوست بدارم،چکونه احساس کنم،چگونه شاد باشم و چگونه قوی باشم وسخت کار کنم و مهربان باشم و با وفا باشم و ببخشم
اما نتوانستم بیاموزم که چگونه تو را فراموش کنم
..........................
If at any time ur life is like a “candle in the wind” then i’ll put my hands around u so that all burns are mine and all light i
زندگی تو همچو "شمعی در باد است "و من دستانم را گرداگرد تو میگذارم تا هر چه سوختن است ازان من باشد و هر چه نور است ازان تو
Obedience is the mother of success he that cannot obey , cannot command
To learn to command one must learn to obey
پند اخلاقی این مثل در سفارش فروتنی و فرمانبرداری است که منشا و مادر موفقیت هاست
انسان تا کوچکی و فرمان برداری نکند به بزرگی و فرمانروایی نمیرسید
آنکه اطاعت نداند فرمانروایی نشاید
شیخ شیراز می فرماید :
هر آن کس که گردن به فرمان نهد
بسی بر نیاید که فرمان دهد
حضرت حافظ می فرماید :
ای بی خبر بکوش تا صاحب خبر شوی
تا راهور نباشی که راهبر شوی
پیر گنجه نظامی می فرماید :
ناز بزرگانت بباید کشید
تا به بزرگی بتوانی رسید
تمثیل :
هیچ کس از پیش خود چیزی نشد
هیچ آهن خنجر تیزی نشد
هیچ قنادی نشد استاد کار
تا که شاگرد شکر ریزی نشد
مفتون همدانی می گوید :
هرکس نه مرید شد مرادش نکنند
هر کو نه کم گشت زیادش نکنند
در هر کاری به هر دیاری هرکس
شاگرد نگشته اوستادش نکنند
winner winner chicken dinner
ما بردیم و ما بردیم چلوکبابو ما خوردیم!
"A chain is no stronger than its weakest link."
ترجمه: «استحکام زنجیر به اندازه ضعیفترین حلقه آن است.» ویلیام شکسپیر در نمایشنامه ژولیوس سزار
"A coward dies a thousand times before his death. The valiant never taste of death but once."
ترجمه: «ترسو هزاربار پیش از مرگ میمیرد. آدم نترس فقط یکبار مزه مرگ را میچشد.»
مترادف فارسی: «ترس برادر مرگ است.»
مترادف فارسی: «ترسو مرد!»
"A poor workman blames his tools."
ترجمه: «کارگر بیمهارت، ابزار کارش را مقصر میداند.»
متراف فارسی: «عروس نمیتوانست برقصد، میگفت زمین ناهموار است.»
"A bird in the hand is worth two in the bush."
ترجمه«یک پرنده در دست، بهتر از دوتا روی درخت است.»
مترادف فارسی: «سرکه نقد به از حلوای نسیه.»